با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Martyrdom

ˈmɑːrt̬ərdəm ˈmɑːtədəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    شهادت
    • - He suffered martyrdom at the hands of infidels.
    • - او به دست کفار به شهادت رسید.
    • - the day of his martyrdom
    • - روز شهادت او
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد martyrdom

  1. noun suffering endured for sake of a cause
    Synonyms: affliction, agonizing, agony, anguish, crucifixion, devotion, distress, mortification, ordeal, pain, persecution, sacrifice, self-immolation, self-sacrifice, torment, torture, unselfishness
    Antonyms: contentment, happiness, satisfaction

ارجاع به لغت martyrdom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «martyrdom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/martyrdom

لغات نزدیک martyrdom

پیشنهاد بهبود معانی