با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Torture

ˈtɔːrtʃər ˈtɔːtʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tortured
  • شکل سوم:

    tortured
  • سوم‌شخص مفرد:

    tortures
  • وجه وصفی حال:

    torturing
  • شکل جمع:

    tortures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive C2
شکنجه، عذاب، زجر، عذاب دادن، زجر دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- according to the declaration of Human Rights, "no one shall be subjected to torture"
- طبق اعلامیه‌ی حقوق بشر «هیچ‌کس نباید مورد شکنجه قرار بگیرد.»
- instruments of torture
- وسایل شکنجه
- the torture of political prisoners
- شکنجه‌ی زندانیان سیاسی
- Sitting in that class and listening to his words was a great torture for me.
- نشستن در آن کلاس و گوش دادن به حرف‌های او برایم عذاب بزرگی بود.
- He was tortured into confessing.
- با شکنجه او را وادار به اقرار کردند.
- They torture prisoners.
- آن‌ها زندانیان را شکنجه می‌دهند.
- He was tortured by guilt.
- احساس گناه او را زجر می‌داد.
- the tortured style of his poetry
- سبک تحریف‌شده‌ی شعر او
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد torture

  1. noun severe mental or physical pain
    Synonyms: ache, affliction, agony, anguish, cruciation, crucifixion, distress, dolor, excruciation, impalement, laceration, martyrdom, misery, pang, persecution, rack, suffering, third degree, torment, tribulation, twinge
    Antonyms: alleviation, contentment, happiness, relief
  2. verb upset or hurt severely
    Synonyms: abuse, afflict, agonize, annoy, beat, bother, crucify, distress, disturb, excruciate, grill, harrow, impale, injure, irritate, lacerate, maim, mangle, martyr, martyrize, mistreat, mutilate, oppress, pain, persecute, rack, smite, torment, try, whip, wound, wring, wrong
    Antonyms: alleviate, make happy, please, relieve

Collocations

ارجاع به لغت torture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «torture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/torture

لغات نزدیک torture

پیشنهاد بهبود معانی