آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Torture

    ˈtɔːrtʃər ˈtɔːtʃə

    گذشته‌ی ساده:

    tortured

    شکل سوم:

    tortured

    سوم‌شخص مفرد:

    tortures

    وجه وصفی حال:

    torturing

    شکل جمع:

    tortures

    معنی torture | جمله با torture

    noun verb - transitive C2

    شکنجه، عذاب، زجر، عذاب دادن، زجر دادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    according to the declaration of Human Rights, "no one shall be subjected to torture"

    طبق اعلامیه‌ی حقوق بشر «هیچ‌کس نباید مورد شکنجه قرار بگیرد.»

    instruments of torture

    وسایل شکنجه

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the torture of political prisoners

    شکنجه‌ی زندانیان سیاسی

    Sitting in that class and listening to his words was a great torture for me.

    نشستن در آن کلاس و گوش دادن به حرف‌های او برایم عذاب بزرگی بود.

    He was tortured into confessing.

    با شکنجه او را وادار به اقرار کردند.

    They torture prisoners.

    آن‌ها زندانیان را شکنجه می‌دهند.

    He was tortured by guilt.

    احساس گناه او را زجر می‌داد.

    the tortured style of his poetry

    سبک تحریف‌شده‌ی شعر او

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد torture

    1. noun severe mental or physical pain
      Synonyms:
      suffering distress misery agony torment anguish pain ache affliction tribulation pang laceration cruciation dolor twinge persecution martyrdom rack excruciation third degree crucifixion impalement
      Antonyms:
      happiness contentment relief alleviation
    1. verb upset or hurt severely
      Synonyms:
      injure hurt abuse mistreat wound distress pain afflict annoy bother disturb irritate oppress persecute torment try wrong beat mangle mutilate lacerate maim wring agonize crucify excruciate grill harrow rack smite whip impale martyr martyrize
      Antonyms:
      relieve please make happy alleviate

    Collocations

    die under torture

    زیر شکنجه مردن

    torture to death

    1- با شکنجه کشتن 2- (مجازی) سخت رنج دادن

    سوال‌های رایج torture

    گذشته‌ی ساده torture چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده torture در زبان انگلیسی tortured است.

    شکل سوم torture چی میشه؟

    شکل سوم torture در زبان انگلیسی tortured است.

    شکل جمع torture چی میشه؟

    شکل جمع torture در زبان انگلیسی tortures است.

    وجه وصفی حال torture چی میشه؟

    وجه وصفی حال torture در زبان انگلیسی torturing است.

    سوم‌شخص مفرد torture چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد torture در زبان انگلیسی tortures است.

    ارجاع به لغت torture

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «torture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/torture

    لغات نزدیک torture

    • - tortuosity
    • - tortuous
    • - torture
    • - torture to death
    • - torturer
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.