گذشتهی ساده:
achedشکل سوم:
achedسومشخص مفرد:
achesوجه وصفی حال:
achingشکل جمع:
achesدردوجع، دردکردن، دردگرفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
aches and pains of old age
دردها و آلام پیری
My tooth aches.
دندانم درد میکند.
My heart aches for her.
دلم به خاطرش میسوزد.
I was aching to tell her the news.
بیصبرانه میخواستم خبر را به او بدهم.
I was aching to see Sherry.
از ته دل آرزوی دیدار شری را داشتم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ache» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ache