فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ache

eɪk eɪk

گذشته‌ی ساده:

ached

شکل سوم:

ached

سوم‌شخص مفرد:

aches

وجه وصفی حال:

aching

شکل جمع:

aches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive B1

دردوجع، دردکردن، دردگرفتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

aches and pains of old age

دردها و آلام پیری

My tooth aches.

دندانم درد می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

My heart aches for her.

دلم به خاطرش می‌سوزد.

I was aching to tell her the news.

بی‌صبرانه می‌خواستم خبر را به او بدهم.

I was aching to see Sherry.

از ته دل آرزوی دیدار شری را داشتم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ache

  1. noun sore feeling; dull pain
    Synonyms:
    soreness hurt suffering misery smarting pain throbbing throb pounding anguish twinge pang spasm throe
    Antonyms:
    health comfort ease relief
  1. verb feeling soreness or dull pain, often physical
    Synonyms:
    hurt pain be sore suffer throb smart pound twinge

ارجاع به لغت ache

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ache» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ache

لغات نزدیک ache

پیشنهاد بهبود معانی