امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Twinge

twɪndʒ twɪndʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adverb
دور زدن، پیچیدن، درد کشیدن، تیر کشیدن، نیش، سوزش، سرزنش وجدان، درد شدید و ناگهانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a twinge of conscience
- عذاب وجدان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد twinge

  1. noun sharp pain
    Synonyms:
    ache bite gripe lancination misery pang pinch prick shiver smart spasm stab stitch throb throe tic tweak twist twitch

ارجاع به لغت twinge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «twinge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/twinge

لغات نزدیک twinge

پیشنهاد بهبود معانی