با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tweak

twiːk twiːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    تغییر دادن (کم و جزئی) (به‌منظور اصلاح و بهبود)
    • - The designer decided to tweak the font size to make the text more readable.
    • - طراح تصمیم گرفت اندازه‌ی فونت را تغییر دهد تا متن خواناتر شود.
    • - I had to tweak the recipe by adding a pinch of salt to enhance the flavor.
    • - مجبور شدم دستور غذا را با اضافه کردن مقداری نمک تغییر دهم تا طعم آن بهتر شود.
  • verb - transitive
    پیچاندن، کشیدن، نیشگون گرفتن (گوش و غیره)
    • - the teacher tweaked my ear and said, "you're late again!"
    • - معلم گوش مرا پیچاند و گفت: «باز دیر آمدی!»
    • - She gently tweaked her earlobe.
    • - او لاله‌ی گوش خود را به‌آرامی کشید.
  • noun countable
    تغییر (کم و جزئی) (به‌منظور اصلاح و بهبود)، ترفند
    • - The coach made a few tweaks to the team's strategy.
    • - مربی در استراتژی تیم تغییری جزئی ایجاد کرد.
    • - The designer suggested a tweak to the logo to make it more visually appealing.
    • - طراح برای جذابیت بیشتر لوگو، تغییری را در آن پیشنهاد کرد.
  • noun countable
    نیشگون، عمل کشیدن
    • - She gave her hair a slight tweak to make it sit just right.
    • - موهایش را کمی کشید تا درست بنشیند.
    • - She gave her brother's ear a playful tweak as they walked past each other.
    • - وقتی با برادرش از کنار هم رد می‌شدند، گوش برادرش را نیشگون گرفت.
  • verb - transitive
    به‌دقت تنظیم کردن، اصلاح کردن
    • - The mechanic needed to tweak the engine's settings to improve its performance.
    • - مکانیک باید تنظیمات موتور را برای بهبود عملکرد آن اصلاح کند.
    • - She asked the tailor to tweak the dress a little.
    • - از خیاط خواست که لباس را کمی اصلاح کند.
  • verb - transitive
    آسیب دیدن، آسیب زدن (به‌صورت جزئی)
    • - Be careful not to tweak your back while lifting those heavy boxes.
    • - مراقب باشید هنگام بلند کردن آن جعبه‌های سنگین به کمرتان آسیب نزنید.
    • - I tweaked my wrist while trying to open a stubborn bottle.
    • - هنگامی که سعی می‌کردم یک بطری سفت را باز کنم، مچ دستم آسیب دید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tweak

  1. verb Adjust finely
    Synonyms: pinch, pluck, jerk, twitch, adjust, squeeze, fine-tune, pull, pull off, tease, twist, pick off
  2. noun A squeeze with the fingers
    Synonyms: pinch

ارجاع به لغت tweak

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tweak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tweak

لغات نزدیک tweak

پیشنهاد بهبود معانی