گذشتهی ساده:
twistedشکل سوم:
twistedسومشخص مفرد:
twistsوجه وصفی حال:
twistingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دور انگشت خود چرخاندن، کاملاً تحت تسلط خود درآوردن، ملعبه کردن
دور انگشت خود چرخاندن، کاملاً تحت تسلط خود درآوردن، ملعبه کردن
(کسی را) وادار به انجام کاری کردن، تحت فشار قرار دادن، بهزور قبولاندن، مجبور کردن، متقاعد کردن
با دم شیر بازی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «twist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/twist