آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ آذر ۱۴۰۳

    Knot

    nɑːt nɒt

    گذشته‌ی ساده:

    knotted

    شکل سوم:

    knotted

    سوم‌شخص مفرد:

    knots

    وجه وصفی حال:

    knotting

    شکل جمع:

    knots

    معنی knot | جمله با knot

    noun countable C2

    گره

    knot, گره
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The knot is getting loose.

    گره دارد شل می‌شود.

    My shoelace keeps coming undone because the knot isn't tight enough.

    بند کفش من دارد باز می‌شود؛ چون گره به اندازه‌ی کافی محکم نیست.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Make a knot at the end of the rope.

    ته طناب را گره بزن.

    noun countable

    گره (مو یا رشته)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    She did her hair up in a knot on top of her head.

    او گیسوی خود را در بالای سرش گره زد.

    She struggled to untangle the knot in her hair.

    برای باز کردن گره موهایش تلاش کرد.

    noun countable

    گروه، دسته (اشخاص یا اشیا)

    Knots of people were arguing on street corners.

    گروه‌های مردم در گوشه‌های خیابان بحث می‌کردند.

    The knot of friends gathered around the bonfire.

    دسته‌ی دوستان دور آتش جمع شدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a knot of drooping roses

    یک دسته گل سرخ پژمرده

    noun countable

    گره (در چوب)

    A knot in the old oak tree made it challenging to cut down with a chainsaw.

    گره موجود در درخت بلوط کهن‌سال، قطع کردن آن با اره‌ی برقی را دشوار می‌کرد.

    The rough texture of the knot made it difficult to sand down.

    بافت زبر گره، سمباده زدن را دشوار می‌کرد.

    noun countable

    گره (یکای سرعت برابر با ۱۸۵۲ متر در ساعت)

    The aircraft was flying at a speed of ten knots.

    این هواپیما با سرعت ده گره در حال پرواز بود.

    The boat's average speed is ten knots.

    سرعت متوسط قایق ده گره است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The storm increased the wind speed to fifteen knots.

    طوفان سرعت باد را به پانزده گره افزایش داد.

    verb - transitive

    گره زدن

    He knotted the ropes together.

    او طنابها را به هم گره زد.

    He knotted the string.

    او ریسمان را گره زد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Can you knot these two ropes together?

    آیا می‌توانید این دو طناب را به هم گره بزنید؟

    verb - intransitive

    گره خوردن

    The rope began to knot.

    طناب شروع به گره خوردن کرد.

    Her hair tends to knot easily.

    موهایش به‌راحتی گره می‌خورد.

    noun

    پزشکی گره (در بدن)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    a knot in a tense muscle

    گره در عضله‌ی منقبض‌شده

    The doctor discovered a small knot in the patient's muscle.

    پزشک متوجه گره کوچکی در عضله‌ی بیمار شد.

    noun countable

    مشکل، معضل، گره، اشکال

    She struggled to find a solution to the knot of disagreements within the team.

    او برای یافتن راه‌حلی برای مشکل اختلافات درون تیم تلاش کرد.

    The knot of conflicting opinions within the team hindered progress on the project.

    گره نظرات متناقض در تیم مانع پیشرفت پروژه شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This matter is full of legal knots.

    این قضیه اشکالات حقوقی بسیاری دربر دارد.

    noun

    پیوند (به‌ویژه پیوند زناشویی)

    Finally they decided to tie the knot.

    سرانجام تصمیم به ازدواج گرفتند.

    The knot between them was unbreakable.

    پیوند بین آن‌ها ناگسستنی بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The two nations renewed the knots between them.

    دو ملت پیوندهای میان خود را تجدید کردند.

    noun countable

    گره (زینتی)، روبان

    The gift was decorated with a knot.

    هدیه با یک گره تزیین شده بود.

    The wreath was adorned with a colorful knot.

    تاج گل با یک روبان رنگارنگ تزیین شده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد knot

    1. noun bow, loop
      Synonyms:
      tie link connection joint coil loop twist tangle snarl bunch spiral entanglement splice hitch ligature ligament vinculum nexus complication perplexity braid screw twirl whirl warp whorl yoke gnarl mat rosette
      Antonyms:
      line
    1. noun lump; crowd
      Synonyms:
      group bunch crowd collection gathering band company circle set gang pack mob mass heap pile cluster clump aggregation assemblage assortment crew squad swarm tuft clique
    1. verb weave, complicate
      Synonyms:
      tie bind secure knit tether entangle loop cord tat
      Antonyms:
      unknot

    Collocations

    a knot between the brows

    گره پیشانی، اخم

    marriage knot

    پیوند زناشویی

    tie the knot

    ازدواج کردن، وصلت کردن، عقد کردن

    Idioms

    at a rate of knots

    (انگلیس) تند، سریع

    (انگلیس - عامیانه) بسیار سریع، مثل برق

    tie the knot

    ازدواج کردن، وصلت کردن، عقد کردن

    to cut the gordian knot

    (در رویارویی با مشکلی بغرنج) راه حل سریع و دلیرانه‌ای یافتن

    سوال‌های رایج knot

    معنی knot به فارسی چی میشه؟

    کلمه "knot" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متنوعی دارد که در اینجا به بررسی آن‌ها می‌پردازیم.

    معنی اصلی: گره

    معنی اولیه و رایج "knot" به معنای گره است. گره به پیوندی اشاره دارد که از طریق لایه‌های مختلف یک ماده (معمولاً طناب یا نخ) شکل می‌گیرد. گره‌ها در زندگی روزمره کاربردهای فراوانی دارند، از بستن بسته‌ها و وسایل گرفته تا استفاده در قایق‌رانی، کوهنوردی و صنایع دستی. انواع مختلفی از گره‌ها وجود دارند، مانند گره‌های ساده، گره‌های دوگانه و گره‌های تصادفی.

    معانی دیگر

    الف. گره در ریاضیات

    در ریاضیات، "knot" به یک شکل هندسی اشاره دارد که در فضا قابل تصور است و می‌تواند به صورت یک حلقه بسته توصیف شود. بررسی گره‌ها در ریاضیات به عنوان نظریه گره‌ها شناخته می‌شود و یک شاخه مهم در هندسه و توپولوژی است.

    ب. واحد اندازه‌گیری سرعت

    در زمینه‌های دریانوردی و هوانوردی، "knot" یک واحد برای اندازه‌گیری سرعت است که معادل یک مایل دریایی در ساعت می‌باشد. استفاده از این واحد به دلیل نیاز به استانداردسازی در سفرهای دریایی و هوایی است.

    ج. نکته روانشناسی

    در روانشناسی، گره می‌تواند به حالت عاطفی یا فکری اشاره کند که فرد در آن احساس سردرگمی یا تنش می‌کند. اصطلاح "گره در ذهن" به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد نمی‌تواند به راحتی تصمیم بگیرد یا به راه‌حل مناسبی دست یابد.

    نکات جالب

    - تاریخچه گره‌ها: گره‌ها به عنوان یکی از ابزارهای ابتدایی انسان‌ها برای بستن و نگه‌داشتن اشیاء از زمان‌های باستان مورد استفاده قرار گرفته‌اند. باستان‌شناسان گره‌های قدیمی را در آثار تاریخی کشف کرده‌اند که نشان‌دهنده هنر و مهارت‌های انسانی در آن زمان بوده است.

    - معنای فرهنگی: در برخی فرهنگ‌ها، گره‌ها نماد پیوند و ارتباط عاطفی هستند. برای مثال، در مراسم‌های ازدواج، گره‌زدن دست‌ها به عنوان نمادی از اتحاد و پیوستگی بین دو نفر استفاده می‌شود.

    - گره‌های مختلف: گره‌های مختلفی وجود دارند که هر کدام کاربرد خاصی دارند. برای مثال، گره "Bowline" به عنوان گره‌ای مقاوم و غیرقابل باز شدن شناخته می‌شود و معمولاً در قایق‌رانی و کوهنوردی استفاده می‌شود.

    گذشته‌ی ساده knot چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده knot در زبان انگلیسی knotted است.

    شکل سوم knot چی میشه؟

    شکل سوم knot در زبان انگلیسی knotted است.

    شکل جمع knot چی میشه؟

    شکل جمع knot در زبان انگلیسی knots است.

    وجه وصفی حال knot چی میشه؟

    وجه وصفی حال knot در زبان انگلیسی knotting است.

    سوم‌شخص مفرد knot چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد knot در زبان انگلیسی knots است.

    ارجاع به لغت knot

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «knot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knot

    لغات نزدیک knot

    • - knoll
    • - knop
    • - knot
    • - knotgrass
    • - knothole
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.