فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unknot

ʌnˈnɒt ʌnˈnɒt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    unknotted
  • شکل سوم:

    unknotted
  • سوم شخص مفرد:

    unknots
  • وجه وصفی حال:

    unknotting

معنی‌ها

  • verb - transitive
    (گره را) باز کردن
  • verb - transitive
    (گوریدگی مو یا ریسمان را) برطرف کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unknot

  1. verb Become or cause to become undone by separating the fibers or threads of
    Synonyms: unravel, unscramble, untangle, unpick
    Antonyms: knot

ارجاع به لغت unknot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unknot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unknot

لغات نزدیک unknot

پیشنهاد بهبود معانی