فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unknot

ʌnˈnɒt ʌnˈnɒt

گذشته‌ی ساده:

unknotted

شکل سوم:

unknotted

سوم‌شخص مفرد:

unknots

وجه وصفی حال:

unknotting

معنی‌ها

verb - transitive

(گره را) باز کردن

verb - transitive

(گوریدگی مو یا ریسمان را) برطرف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unknot

  1. verb become or cause to become undone by separating the fibers or threads of
    Synonyms:
    unravel untangle unpick unscramble
    Antonyms:
    knot

ارجاع به لغت unknot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unknot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unknot

لغات نزدیک unknot

پیشنهاد بهبود معانی