شکل جمع:
brainsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
beat (or rack or cudgel) one's brains
برای به یاد آوردن یا اندیشیدن دربارهی چیزی سخت کوشیدن
(با زدن ضربه به سر) کشتن
گلوله به مغز کسی زدن، مغز کسی را متلاشی کردن
دائماً در فکر چیزی بودن، وسواس چیزی را داشتن
(عامیانه) کمک فکری از کسی گرفتن، صلاحدید کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brain