هوش، فهم، قوه درک، عقل، خرد، سابقه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The intellect separates humans from animals.
خرد انسان را از جانوران جدا میسازد.
a man of intellect and learning
مردی باهوش و دانشمند
His intellect astounded me.
تیز هوشی او مرا به شگفتی انداخت.
one of the great intellects of the sixteenth century
یکی از هوشمندان بزرگ سدهی شانزدهم
The intellect of the city recognized his superiority.
خردمندان شهر برتری او را تشخیص دادند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intellect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intellect