شکل جمع:
intellectsهوش، فهم، قوهی تفکر، عقل، خرد، ذهن
The intellect separates humans from animals.
خرد انسان را از جانوران جدا میسازد.
Children develop their intellect through play and exploration.
کودکان از طریق بازی و کاوش، هوش خود را پرورش میدهند.
His intellect astounded me.
تیز هوشی او مرا به شگفتی انداخت.
a man of intellect and learning
مردی باهوش و دانشمند
خردمند، اندیشمند، متفکر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
intellects of the city recognized his superiority.
خردمندان شهر، برتری او را تشخیص دادند.
He is considered one of the greatest intellects of our time.
او یکی از بزرگترین اندیشمندان زمان ما محسوب میشود.
one of the great intellects of the sixteenth century
یکی از هوشمندان بزرگ سدهی شانزدهم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intellect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intellect