با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Acumen

ˈækjəmən / / əˈkjuːmən ˈækjəmən / / əˈkjuːmən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    acumens

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
تیزهوشی، تیزفهمی، فراست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- political acumen
- شم سیاسی
- business acumen
- هوش تجاری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد acumen

  1. noun ability to understand and reason
    Synonyms: acuity, acuteness, astuteness, awareness, brains, brilliance, cleverness, comprehension, cunning, discernment, discrimination, farsightedness, good taste, grasp, guile, ingenuity, insight, intellect, intelligence, intuition, judgment, keenness, perception, percipience, perspicacity, perspicuity, refinement, sagacity, sensitivity, sharpness, shrewdness, smartness, smarts, understanding, vision, wisdom, wit
    Antonyms: denseness, ignorance, inability, ineptness, obtuseness, stupidity

ارجاع به لغت acumen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «acumen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/acumen

لغات نزدیک acumen

پیشنهاد بهبود معانی