تشخیص، تمیز، بصیرت، بینایی، دریافت، درک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A novel which is full of discernment and tender feelings.
رمانی که پر از ژرفنگری و احساسات لطیف است.
a quick discernment of the opponent's weaknesses
پی بردن سریع به نکات ضعف حریف
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «discernment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/discernment