فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Discernment

dɪˈsɜrːnmənt dɪˈsɜːnmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    تشخیص، تمیز، بصیرت، بینایی، دریافت، درک
    • - A novel which is full of discernment and tender feelings.
    • - رمانی که پر از ژرف‌نگری و احساسات لطیف است.
    • - a quick discernment of the opponent's weaknesses
    • - پی‌ بردن سریع به نکات ضعف حریف
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد discernment

  1. noun perception
    Synonyms: judgment, insight, acumen, understanding

ارجاع به لغت discernment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discernment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discernment

لغات نزدیک discernment

پیشنهاد بهبود معانی