با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Discrimination

dɪˌskrɪməˈneɪʃn dɪˌskrɪməˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    discriminations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
تمیز، فرق‌گذاری، تبعیض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun uncountable
تبعیض، فرق‌گذاری
- He showed discrimination in his choice of clothes.
- او در انتخاب جامه خوش‌سلیقگی و خبرگی نشان داد.
- He showed a lack of discrimination in the way he decorated the house.
- او در تزیین خانه از خود بدسلیقگی نشان داد.
- These computers are capable of sound and shape discrimination.
- این کامپیوترها قادر به شناختن فرق بین صدا و شکل می‌باشند.
- Discrimination on the basis of race or religion or gender is against the law.
- تبعیض بر مبنای نژاد یا مذهب یا جنسیت خلاف قانون است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد discrimination

  1. noun bias
    Synonyms: bigotry, favoritism, hatred, inequity, injustice, intolerance, partiality, prejudice, unfairness, wrong
    Antonyms: fairness, tolerance
  2. noun particularity in taste
    Synonyms: acumen, acuteness, astucity, astuteness, bias, clearness, decision, difference, differentiation, discernment, distinction, judgment, keenness, penetration, perception, percipience, perspicacity, preference, refinement, sagacity, sense, separation, shrewdness, subtlety, taste, understanding
    Antonyms: indifference

Collocations

لغات هم‌خانواده discrimination

ارجاع به لغت discrimination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discrimination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discrimination

لغات نزدیک discrimination

پیشنهاد بهبود معانی