فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Differentiation

ˌdɪfərenʃiˈeɪʃn ˌdɪfərenʃiˈeɪʃn

شکل جمع:

differentiations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

تفکیک (عمل نشان دادن یا یافتن تفاوت بین چیزهایی که مقایسه می‌شوند)

The teacher emphasized the importance of differentiation between fact and opinion in writing.

معلم بر اهمیت تفکیک بین واقعیت و عقیده در نوشتن تأکید کرد.

It is important to make a clear differentiation between right and wrong.

مهم است که بین درست و غلط تفکیک قائل شویم.

noun countable uncountable

تمایز (متفاوت بودن با سایر چیزهای مشابه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the differentiation of our products from those of the other manufacturers

تمایز محصولات ما نسبت به فرآورده‌های سازندگان دیگر

The key to successful branding is effective product differentiation.

کلید موفقیت در برندسازی، تمایز مؤثر محصول است.

noun uncountable

زیست‌شناسی تمایز، دگرسان‌سازی (در سلول‌ها یا بافت‌ها)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

During embryonic development, cellular differentiation occurs to establish distinct cell types and tissues.

در طول رشد جنینی، تمایز سلولی برای ایجاد انواع و بافت‌های سلولی متمایز رخ می‌دهد.

Researchers continue to study the complex mechanisms behind cell differentiation.

محققان به بررسی مکانیسم‌های پیچیده‌ی پشت دگرسان‌سازی سلولی ادامه می‌دهند.

noun countable uncountable

ریاضی مشتق‌گیری

The process of differentiation allows us to find the slope of a curve.

فرایند مشتق‌گیری به ما امکان می‌دهد شیب منحنی را پیدا کنیم.

Differentiation is a fundamental concept in calculus.

تمایز مفهومی اساسی در حسابان است.

noun uncountable

زمین‌شناسی تفریق (فرایندهایی که در طی آن‌ها انواع مختلف سنگ‌ها از یک ماگمای واحد به وجود می‌آیند)

The differentiation of the magma led to the formation of diverse rock types.

تفریق ماگما منجر به تشکیل انواع سنگ‌های متنوع شد.

The process of differentiation is crucial in determining the characteristics of a rock.

فرایند تفریق در تعیین ویژگی‌های یک سنگ بسیار مهم است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد differentiation

  1. noun the act or an instance of distinguishing
    Synonyms:
    distinction discrimination separation specialization specialisation particularism egohood personship

لغات هم‌خانواده differentiation

ارجاع به لغت differentiation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «differentiation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/differentiation

لغات نزدیک differentiation

پیشنهاد بهبود معانی