گذشتهی ساده:
discriminatedشکل سوم:
discriminatedسومشخص مفرد:
discriminatesوجه وصفی حال:
discriminatingتبعیض قائل شدن، با نشانههای مشخص ممتاز کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He cannot discriminate between the tastes of these two kinds of tea.
او نمیتواند فرق بین مزهی این دو نوع چای را تشخیص بدهد.
Colorblind people do not have the ability to discriminate colors.
اشخاص کوررنگ قدرت تمیز دادن رنگها را ندارند.
Red feathers are the discriminating marks of these birds.
پرهای قرمز صفت مشخصهی این پرندگان است.
to discriminate on the basis of race, religion, or gender
برپایهی نژاد یا مذهب یا جنسیت تبعیض قائل شدن
to discriminate against someone
علیه کسی تبعیض قایل شدن
to discriminate in favor of someone
به نفع (برله) کسی تبعیض قایل شدن
discriminate customers who demand the best products
مشتریان فرورشناس که طالب بهترین کالاها هستند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «discriminate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/discriminate