گذشتهی ساده:
comparedشکل سوم:
comparedسومشخص مفرد:
comparesوجه وصفی حال:
comparingمقایسه کردن، سنجیدن، برابر نهادن، مقابله کردن، تطبیق کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
(as) compared with
در مقایسه با، در سنجش با
Do not always compare me with others, please.
لطفا انقدر مرا با بقیه مقایسه نکن.
Compare this new TV set with the old one, you will see which is better.
اگر این تلویزیون جدید را با آن قدیمی مقایسه کنی، متوجه میشوی کدام بهتر است.
(دستور زبان)(صفت، قید) صیغهی تفصیلی واژهای را ساختن
مقایسه شدن، قابلمقایسه بودن، قابلقیاس بودن، برابری کردن
beyond/past/without compare
فراتر از هر سنجشی، بیهمتا، بیمانند، بینظیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «compare» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compare