آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Compare

    kəmˈper kəmˈpeə

    گذشته‌ی ساده:

    compared

    شکل سوم:

    compared

    سوم‌شخص مفرد:

    compares

    وجه وصفی حال:

    comparing

    معنی compare | جمله با compare

    verb - transitive B1

    مقایسه کردن، سنجیدن، برابر نهادن، مقابله کردن، تطبیق کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    (as) compared with

    در مقایسه با، در سنجش با

    Do not always compare me with others, please.

    لطفا انقدر مرا با بقیه مقایسه نکن.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Compare this new TV set with the old one, you will see which is better.

    اگر این تلویزیون جدید را با آن قدیمی مقایسه کنی، متوجه می‌شوی کدام بهتر است.

    verb - transitive

    تشبیه کردن، ماننده کردن، قیاس کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    verb - transitive

    (دستور زبان)(صفت، قید) صیغه‌ی تفصیلی واژه‌ای را ساختن

    verb - intransitive

    مقایسه شدن، قابل‌مقایسه بودن، قابل‌قیاس بودن، برابری کردن

    beyond/past/without compare

    فراتر از هر سنجشی، بی‌همتا، بی‌مانند، بی‌نظیر

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد compare

    1. verb examine in contrast
      Synonyms:
      examine consider study analyze observe inspect match contrast weigh juxtapose oppose balance correlate divide separate segregate scan scrutinize ponder contemplate measure size up approach parallel rival equal touch set against set side by side collate match up bracket confront weigh against another hold a candle to place in juxtaposition stack up against hang
    1. verb liken, equate
      Synonyms:
      equate resemble match relate equal link parallel approximate to connect assimilate identify with draw parallel bring near put alongside correlate vie balance standardize tie up compete with be on a par with stack up with make like show correspondence bear comparison come up to be in the same class as hold a candle to notice similarities allegorize distinguish between

    Collocations

    compare notes

    تبادل نظر کردن

    تبادل‌نظر کردن، مشاوره و مباحثه کردن، کنکاش کردن

    لغات هم‌خانواده compare

    • noun
      comparison, comparability
    • adjective
      comparable, comparative
    • verb - transitive
      compare
    • adverb
      comparatively, comparably

    سوال‌های رایج compare

    گذشته‌ی ساده compare چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده compare در زبان انگلیسی compared است.

    شکل سوم compare چی میشه؟

    شکل سوم compare در زبان انگلیسی compared است.

    وجه وصفی حال compare چی میشه؟

    وجه وصفی حال compare در زبان انگلیسی comparing است.

    سوم‌شخص مفرد compare چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد compare در زبان انگلیسی compares است.

    ارجاع به لغت compare

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «compare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compare

    لغات نزدیک compare

    • - comparatively
    • - comparator
    • - compare
    • - compare favourably with
    • - compare notes
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.