گذشتهی ساده:
sized upشکل سوم:
sized upسومشخص مفرد:
sizes upوجه وصفی حال:
sizing up(با دقت و توجه) ارزیابی کردن، سنجیدن، سبکسنگین کردن، محک زدن، برانداز کردن، برآورد کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Two dogs crossed each other and sized one another up.
دو سگ از کنار هم رد شدند و یکدیگر را برانداز کردند.
It's important to size up the risks before investing in stocks.
برآورد کردن ریسکها قبلاز سرمایهگذاری در سهام بسیار مهم است.
The national team coach watched the players closely to size up their skills.
مربی تیم ملی بازیکنان را از نزدیک زیر نظر داشت تا مهارتهای آنها را محک بزند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «size up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/size-up