to go out, to exit, to date
بیرون رفتن در این باران حماقت است.
It is silly to go out in this rain.
بچهها برای بیرون رفتن و بازی در پارک هیجانزده هستند.
The kids are excited to go out and play in the park.
عامیانه to go to the bathroom, to use the toilet
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او در حین جلسه سریعاً به بیرون رفت.
She quickly went to the bathroom during the meeting.
قبلاز شروع فیلم باید به بیرون بروم.
I need to use the toilet before the movie starts.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیرون رفتن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیرون رفتن