گذشتهی ساده:
confrontedشکل سوم:
confrontedسومشخص مفرد:
confrontsوجه وصفی حال:
confrontingروبهرو شدن با، مواجهه دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They confronted the accused with his accusers.
متهم را با متهمکنندگان او روبهرو کردند.
He confronted his opponent in every stage of the campaign.
در تمام مراحل مبارزه جلو حریف خود ایستاد.
His confrontation with the boss cost him his job.
رودررویی او با رئیس به قیمت شغلش تمام شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «confront» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confront