آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ مهر ۱۴۰۴

    Defy

    dɪˈfaɪ dɪˈfaɪ

    گذشته‌ی ساده:

    defied

    شکل سوم:

    defied

    سوم‌شخص مفرد:

    defies

    وجه وصفی حال:

    defying

    شکل جمع:

    defies

    معنی defy | جمله با defy

    verb - transitive C2

    سرپیچی کردن، تمرد کردن، مخالفت کردن، نقض کردن، زیر پا گذاشتن، نادیده گرفتن (قانون و غیره)

    The rebellious teenager decided to defy her parents' curfew and stayed out late with her friends.

    این نوجوان سرکش تصمیم گرفت از مقررات منع رفت‌وآمد والدینش سرپیچی کند و تا دیروقت با دوستانش بیرون بماند.

    It is wrong to defy the orders of a superior officer.

    تمرد از دستورات افسر ارشد درست نیست.

    verb - transitive

    به چالش کشیدن، به چالش طلبیدن، به مبارزه طلبیدن (شخص)، تحریک کردن (برای مبارزه)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    I defy you to come forward!

    اگر راست می‌گویی بیا جلو!

    Despite his age, the old man defied his physical limitations and climbed Mount Everest.

    پیرمرد علی‌رغم سنش، محدودیت‌های جسمانی خود را به چالش کشید و به قله‌ی اورست صعود کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I defy you to jump over the fence!

    اگر جرئت می‌کنی از روی نرده بپر!

    A problem that defies solution.

    مسئله‌ای که جوابی بر آن متصور نیست.

    noun uncountable

    سرپیچی، نافرمانی

    The athlete's refusal to follow the coach's instructions was seen as an act of defy.

    امتناع این ورزشکار از پیروی از دستورهای مربی به عنوان عمل نافرمانی تلقی شد.

    The student's defiance of the school's rules led to her suspension.

    سرپیچی دانش‌آموز از قوانین مدرسه منجر به تعلیق او شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد defy

    1. verb challenge, frustrate
      Synonyms:
      oppose resist face dare confront challenge withstand defeat provoke frustrate mock ridicule scorn disregard ignore repel repulse reject slight spurn foil thwart elude baffle flout violate brave venture deride despise gibe contemn outdare beard fly in face of take one on hang tough stick stick fast make my day hurl defiance at
      Antonyms:
      obey yield surrender give in

    سوال‌های رایج defy

    گذشته‌ی ساده defy چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده defy در زبان انگلیسی defied است.

    شکل سوم defy چی میشه؟

    شکل سوم defy در زبان انگلیسی defied است.

    شکل جمع defy چی میشه؟

    شکل جمع defy در زبان انگلیسی defies است.

    وجه وصفی حال defy چی میشه؟

    وجه وصفی حال defy در زبان انگلیسی defying است.

    سوم‌شخص مفرد defy چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد defy در زبان انگلیسی defies است.

    ارجاع به لغت defy

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «defy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/defy

    لغات نزدیک defy

    • - defund
    • - defuse
    • - defy
    • - deg
    • - degage
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.