آخرین به‌روزرسانی:

Despise

dɪˈspaɪz dɪˈspaɪz

گذشته‌ی ساده:

despised

شکل سوم:

despised

سوم‌شخص مفرد:

despises

وجه وصفی حال:

despising

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

خوار شمردن، حقیر شمردن، تحقیر کردن، نفرت داشتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

They despised his injustices.

آنان از بیدادگری‌های او بیزار بودند.

The little girl despised her stepmother.

دختر کوچک از نامادری خود متنفر بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He was thoroughly despised by the masses.

توده‌ی مردم سخت از او بیزار بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد despise

  1. verb look down on
    Synonyms:
    hate dislike detest scorn reject renounce disregard neglect deride slight shun loathe contemn disdain abhor execrate spurn eschew repudiate revile put down undervalue misprize flout abominate have no use for look down nose at allergic to wipe out
    Antonyms:
    love like appreciate cherish

ارجاع به لغت despise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «despise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/despise

لغات نزدیک despise

پیشنهاد بهبود معانی