گذشتهی ساده:
abhorredشکل سوم:
abhorredسومشخص مفرد:
abhorsوجه وصفی حال:
abhorringتنفر داشتن، نفرت داشتن، متنفر بودن، بیزار بودن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She abhors hunting animals.
او از شکار حیوانات نفرت دارد.
I abhor the smell of garlic.
من از بوی سیر بیزارم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abhor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abhor