گذشتهی ساده:
cherishedشکل سوم:
cherishedسومشخص مفرد:
cherishesوجه وصفی حال:
cherishingگرامی داشتن، عزیز داشتن، ارج نهادن، پروردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He would cherish his parents.
او والدین خود را گرامی میداشت.
That is a memory I will always cherish.
آن خاطرهای است که همیشه برایم عزیز خواهد بود.
cherished
گرانمایه
One of our cherished privileges is the freedom of expression.
یکی از امتیازاتی که ما به آن ارج مینهیم، آزادی بیان است.
He was cherishing the thought that someday he would find his lost child.
او این خیال را در سر میپروراند که روزی فرزند گمشدهی خود را خواهد یافت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cherish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cherish