غذا دادن، خوراک دادن، تغذیه کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
Blood nourishes the tissues.
خون بافتها را تغذیه میکند.
The mother bird tirelessly worked to nourish her young with worms and insects.
پرندهی مادر بهطور خستگیناپذیر برای غذا دادن به بچههایش با کرم و حشرات تلاش میکرد.
Different foods nourish the human body.
غذاهای مختلف بدن انسان را تغذیه میکنند.
زنده نگه داشتن، پروبال دادن (عشق و علاقه)، دامن زدن (نفرت و غیره)، پروراندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His poetry nourished in us the dream of liberty.
اشعار او خواب و خیال آزادی را در ما پرورش داد.
For years, she had nourished the thought of a trip abroad.
سالها آرزوی سفر خارج را در سر زنده نگه داشته بود.
Heroin addiction nourishes other criminal activities.
اعتیاد به هروئین به شیوع فعالیتهای تبهکارانه کمک میکند.
My parents were trying to nourish in us a sense of responsibility and honesty.
والدینم میکوشیدند حس وظیفهشناسی و امانت را در ما پرورش بدهند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nourish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nourish