آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ خرداد ۱۴۰۳

    Starve

    stɑːrv stɑːv

    گذشته‌ی ساده:

    starved

    شکل سوم:

    starved

    سوم‌شخص مفرد:

    starves

    وجه وصفی حال:

    starving

    معنی starve | جمله با starve

    verb - transitive C1

    از گرسنگی مردن، از گرسنگی تلف شدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The famine caused many people in the village to starve.

    قحطی باعث شد بسیاری از مردم روستا از گرسنگی بمیرند.

    The animals in the desert must adapt to harsh conditions, or else they will starve.

    حیوانات در بیابان باید خود را با شرایط سخت وفق دهند در غیر این صورت از گرسنگی تلف خواهند شد.

    verb - intransitive C1

    گرسنگی کشیدن، از گرسنگی رنج بردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    Feed the cows; they're starving.

    به گاوها غذا بده، دارند گرسنگی می‌کشند.

    The refugees were forced to starve.

    پناهندگان مجبور شدند از گرسنگی رنج ببرند.

    verb - intransitive

    قدیمی از سرما مردن

    He was left to starve in the bitter cold.

    او را در سرمای شدید رها کردند تا از سرما بمیرد.

    The traveler was afraid he would starve if he couldn't find shelter.

    مسافر می‌ترسید اگر سرپناهی پیدا نکند از سرما بمیرد.

    verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی از سرما رنج بردن (به‌شدت)

    During the winter storm, the poor child began to starve in the chilling wind.

    در طول طوفان زمستانی، کودک بیچاره داشت در باد سرد از سرما رنج می‌برد.

    The homeless man could feel himself starting to starve as the temperature dropped below freezing.

    مرد بی‌خانمان می‌توانست احساس کند که با پایین آمدن دما به زیر صفر، شروع به از سرما رنج بردن می‌کند.

    verb - intransitive

    سخت کمبود داشتن، تشنه‌ی ... بودن

    The orphan girl starved for affection.

    دختر یتیم تشنه‌ی محبت بود.

    Without love and attention, a person can emotionally starve.

    بدون عشق و توجه، فرد می‌تواند از نظر عاطفی سخت کمبود داشته باشد.

    verb - transitive

    گرسنگی دادن، از گرسنگی کشتن

    The cruel king would often starve his prisoners.

    پادشاه ظالم اغلب زندانیان خود را از گرسنگی می‌کشد.

    to starve an enemy into surrender

    با گرسنگی دادن دشمن را وادار به تسلیم کردن

    verb - transitive

    قدیمی از سرما تلف کردن

    The harsh winter made it easy to starve the crops in the fields.

    زمستان سخت، از سرما تلف کردن محصولات در مزارع را آسان کرد.

    The bitter cold could starve even the hardiest of animals.

    سرمای شدید می‌تواند حتی سرسخت‌ترین حیوانات را از سرما تلف کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد starve

    1. verb to become weak or die from hunger
      Synonyms:
      famish perish crave
      Antonyms:
      feed
    1. verb to cause to starve, sense 1
      Synonyms:
      hunger famish underfeed undernourish deprive of food withhold nourishment kill crave thirst lust
      Antonyms:
      be full

    سوال‌های رایج starve

    گذشته‌ی ساده starve چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده starve در زبان انگلیسی starved است.

    شکل سوم starve چی میشه؟

    شکل سوم starve در زبان انگلیسی starved است.

    وجه وصفی حال starve چی میشه؟

    وجه وصفی حال starve در زبان انگلیسی starving است.

    سوم‌شخص مفرد starve چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد starve در زبان انگلیسی starves است.

    ارجاع به لغت starve

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «starve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/starve

    لغات نزدیک starve

    • - startling originality
    • - starvation
    • - starve
    • - starved
    • - starveling
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.