سومشخص مفرد:
starvesوجه وصفی حال:
starvingگرسنه، محروم، لاغر و نحیف، دارای کمبود
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The horse was found half-starved.
اسب را وقتی پیدا کردند لاغر و نحیف شده بود.
They claimed that the district had been starved for resources for many years.
ادعا کردند که این ناحیه سالها از منابع اولیه محروم بوده است.
People who are starved of sleep start to lose their concentration and may hallucinate.
کسانی که کمبود خواب دارند ممکن است تمرکزشان را از دست بدهند و دچار توهم شوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «starved» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/starved