فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Malnourished

-ˈnɜː- / / -ˈnʌ- ˌmælˈnʌrɪʃt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دچار سوء‌تغذیه، مبتلابه سوءتغذیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The doctor examined the malnourished patient carefully.
- پزشک بیمار دچار سوءتغذیه را به‌دقت معاینه کرد.
- The malnourished child was too weak to stand.
- کودک مبتلابه سوءتغذیه آن‌قدر ضعیف بود که نمی‌توانست بایستد.
- Years of drought have left many people malnourished in the region.
- سال ها خشک‌سالی باعث شده است که بسیاری از مردم در این منطقه دچار سوءتغذیه باشند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد malnourished

  1. adjective not being provided with adequate nourishment
    Synonyms:
    undernourished
    Antonyms:
    nourished

ارجاع به لغت malnourished

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «malnourished» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/malnourished

لغات نزدیک malnourished

پیشنهاد بهبود معانی