دچار سوءتغذیه، مبتلابه سوءتغذیه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The doctor examined the malnourished patient carefully.
پزشک بیمار دچار سوءتغذیه را بهدقت معاینه کرد.
The malnourished child was too weak to stand.
کودک مبتلابه سوءتغذیه آنقدر ضعیف بود که نمیتوانست بایستد.
Years of drought have left many people malnourished in the region.
سال ها خشکسالی باعث شده است که بسیاری از مردم در این منطقه دچار سوءتغذیه باشند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «malnourished» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/malnourished