امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Perishing

ˈperɪʃɪŋ ˈperɪʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    perished
  • شکل سوم:

    perished
  • سوم‌شخص مفرد:

    perishes

معنی

adjective
کشنده،هلاک کننده،سخت،بادخورده،سخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perishing

  1. verb Pass from physical life and lose all bodily attributes and functions necessary to sustain life
    Synonyms:
    croaking expiring succumbing passing dying going departing decaying vanishing choking deceasing conking ruining fading dropping disappearing exiting demising crumbling
  1. verb Die, decline, decay
    Antonyms:
    reviving surviving living

ارجاع به لغت perishing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perishing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perishing

لغات نزدیک perishing

پیشنهاد بهبود معانی