رفتن، پیشرفت، وضع زمین، مسیر، جریان، وضع جاده، زمین جاده، (معماری) پهنای پله، گام، عزیمت، مشی زندگی، رایج، عازم، جاری، معمول، موجود
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her going was delayed.
رفتن او به تأخیر افتاد.
Their going was delayed.
عزیمت آنها عقب افتاد.
Jahangir is not opera-going.
جهانگیر اپرا رو (اهل اپرا رفتن) نیست.
If the going gets tough, I'll sell the house.
اگر وضع خراب شود، خانه را خواهم فروخت.
His company is a going concern.
کار شرکت او گرفته است.
the best school going
بهترین مدرسهی موجود
the going rate for gold
نرخ رایج طلا
I am going to tell you a story.
داستانی برایت خواهم گفت.
She is going to leave tomorrow.
فردا خواهد رفت.
The movie will get going soon.
بهزودی فیلم شروع خواهد شد.
Get going!
شروع کن!، راه بیفت!، یاالله!
The battle scene got the audience going.
صحنهی نبرد تماشاگران را گرفت.
He is going on fifty.
او تقریباً پنجاهساله است.
She has money and looks going for her.
پول و قیافه به او مزیت میدهد.
خواستن، در نظر داشتن
(عامیانه) آغاز کردن، دست به کار شدن
(عامیانه) تهییج یا عصبانی کردن
(در مورد زمان و سن) تقریباً
(عامیانه) به نفع کسی بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «going» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/going