فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Blowing

bloʊɪŋ bləʊɪŋ

گذشته‌ی ساده:

blew

شکل سوم:

blown

سوم‌شخص مفرد:

blows

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

وزش (باد)، دمش، جریان هوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The blowing of the wind rustled the leaves in the trees.

وزش باد برگ‌های درختان را به صدا در می‌آورد.

The blowing of the air conditioner provided relief from the summer heat.

وزش باد کولر باعث رهایی از گرمای تابستان شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blowing

  1. adjective agitating the air
    Synonyms:
    breathing fanning puffing blasting whisking
  1. adjective being agitated by the air
    Synonyms:
    flapping fluttering whipping tumbling whirling

ارجاع به لغت blowing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blowing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blowing

لغات نزدیک blowing

پیشنهاد بهبود معانی