فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Breathing

ˈbriːðɪŋ ˈbriːðɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    breathed
  • شکل سوم:

    breathed
  • سوم شخص مفرد:

    breathes

معنی

  • noun uncountable B1
    دم‌زنی، تنفس
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد breathing

  1. adjective respiring
    Synonyms: inhaling, gasping, panting, wheezing, respiratory
    Antonyms: breathless
  2. adjective alive
    Synonyms: living, animate, conscious, functioning, awake
    Antonyms: dead, deceased, lifeless

لغات هم‌خانواده breathing

ارجاع به لغت breathing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breathing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breathing

لغات نزدیک breathing

پیشنهاد بهبود معانی