آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Breath

    breθ breθ

    شکل جمع:

    breaths

    معنی breath | جمله با breath

    noun B1

    دم، نفس، نسیم، (مجازاً) نیرو، جان، رایحه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Each breath that is drawn extends life...

    هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است ...

    to take a deep breath

    نفس عمیقی کشیدن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He had little breath left for running.

    به واسطه‌ی دویدن نفس نداشت.

    He got his breath back.

    نفسش جا آمد.

    the breath of the fire

    دم آتش

    the breath from the well

    بخار چاه، دم چاه

    I could smell the whisky on his breath.

    از دهانش بوی ویسکی می‌آمد، بوی ویسکی را از نفسش احساس می‌کردم.

    the breath of roses in the garden

    بوی گل محمدی در باغ

    a breath of fresh air

    نسیمی از هوای تازه

    He disappeared in one breath.

    در یک دم ناپدید شد.

    breath group

    گروه تک دمی، گروه نفسی

    No breath of objection was heard.

    هیچ زمزمه‌ی مخالفتی شنیده نشد.

    He is out of breath from the running.

    به‌دلیل دویدن از نفس افتاده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد breath

    1. noun respiration
      Synonyms:
      breathing respiration inhalation exhalation inspiration expiration gasp pant wheeze animation gulp eupnea insufflation
    1. noun wind or something in the air
      Synonyms:
      smell odor aroma whiff puff gust waft zephyr breeze vapor flutter sigh flatus
    1. noun respite, break
      Synonyms:
      rest break pause breather respite moment instant second ten blow breathing space
    1. noun hint, suggestion
      Synonyms:
      hint touch trace suggestion whisper undertone streak whiff shade suspicion murmur soupçon dash

    Collocations

    bad breath

    بوی بد دهان

    out of breath

    از نفس افتادن، نفس نفس زدن

    be short of breath

    دچار تنگی نفس بودن، تنگی نفس داشتن

    catch one's breath

    برای تازه کردن نفس از سخن بازایستادن، (از تعجب یا تحسین) دم در دمیدن، نفس تازه کردن

    draw breath

    دم زدن، نفس کشیدن

    Collocations بیشتر

    get one's breath back

    نفس خود را بازیافتن (پس از تقلا و غیره)

    Idioms

    a breath of air

    هوای تازه، تغییر محیط

    hold one's breath

    نفس خود را حبس کردن، دم نزدن، (با هیجان) در انتظار بودن

    in the same breath

    در آن واحد، در یک دم، در همان لحظه

    بلافاصله

    save one's breath

    وقت خود را حرام نکردن (با حرف زدن)، نصیحت بیهوده نکردن

    از حرف زدن بی‌نتیجه خودداری کردن

    take one's breath away

    (از شدت زیبایی یا ابهت و غیره) نفس کسی را بند آوردن، هوش از سر پراندن

    Idioms بیشتر

    the breath of life

    نور چشم، مایه‌ی لذت و خوشی، مورد نیاز مبرم

    under one's breath

    زیر لبی، آهسته، پچ‌پچ‌کنان

    لغات هم‌خانواده breath

    noun
    breath, breather, breathing
    adjective
    breathless, breathy
    verb - transitive
    breathe
    adverb
    breathlessly

    سوال‌های رایج breath

    شکل جمع breath چی میشه؟

    شکل جمع breath در زبان انگلیسی breaths است.

    ارجاع به لغت breath

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «breath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breath

    لغات نزدیک breath

    • - breaststroke
    • - breastwork
    • - breath
    • - breathalyzer
    • - breathe
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Portuguese pharmacy phat phrase pice piety piggy pipsqueak pitch in pitch-dark raise your hand zoom in yoga wouldn't would-be اغماض کردن مقلد معیشت معاش معضل معضلات عزل کردن ابلق اسم آجیل ثواب غدیر خوشحال خوش‌حالی چپق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.