با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Waft

wɑːft / / wæft wɑːft / / wɒft
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    روی هوا یا آب شناور ساختن، وزش نسیم، به‌هوا راندن، به حرکت درآوردن
    • - The aroma of coffee wafted in.
    • - بوی مطبوع قهوه به داخل سرایت کرد.
    • - The breeze wafted the clouds over the hills.
    • - نسیم، ابرها را بر فراز تپه‌ها به حرکت در آورد.
    • - Every waft of the dusty air made her cough.
    • - هر وزش هوای غبارآلود، او را به سرفه می‌انداخت.
    • - A waft of perfume drifted in through the window.
    • - رایحه‌ی عطر از پنجره به داخل می‌آمد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد waft

  1. verb carry
    Synonyms: bear, be carried, blow, convey, drift, float, ride, transmit, transport

ارجاع به لغت waft

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waft» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/waft

لغات نزدیک waft

پیشنهاد بهبود معانی