فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Waft

wɑːft / / wæft wɑːft / / wɒft

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

روی هوا یا آب شناور ساختن، وزش نسیم، به‌هوا راندن، به حرکت درآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The aroma of coffee wafted in.

بوی مطبوع قهوه به داخل سرایت کرد.

The breeze wafted the clouds over the hills.

نسیم، ابرها را بر فراز تپه‌ها به حرکت در آورد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Every waft of the dusty air made her cough.

هر وزش هوای غبارآلود، او را به سرفه می‌انداخت.

A waft of perfume drifted in through the window.

رایحه‌ی عطر از پنجره به داخل می‌آمد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد waft

  1. verb carry
    Synonyms:
    transport convey bear transmit float drift ride be carried blow

ارجاع به لغت waft

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waft» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/waft

لغات نزدیک waft

پیشنهاد بهبود معانی