روی هوا یا آب شناور ساختن، وزش نسیم، بههوا راندن، به حرکت درآوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The aroma of coffee wafted in.
بوی مطبوع قهوه به داخل سرایت کرد.
The breeze wafted the clouds over the hills.
نسیم، ابرها را بر فراز تپهها به حرکت در آورد.
Every waft of the dusty air made her cough.
هر وزش هوای غبارآلود، او را به سرفه میانداخت.
A waft of perfume drifted in through the window.
رایحهی عطر از پنجره به داخل میآمد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «waft» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/waft