تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- فشار آوردن بر، تحت فشار قرار دادن 2- سخت کوشیدن، تقلا کردن
1- فشارآوردن بر، تحت فشار قرار دادن 2- (برای رسیدن به هدفی) کوشیدن 3- رفتن یا آمدن به سوی (چیزی)، نزدیک شدن
تأیید کردن
تحمل کردن، دوام آوردن، روحیهی خود را حفظ کردن
شکیبایی داشتن، صبور بودن
بهکار گرفتن، بهکار بستن، استفاده کردن از، ارائه دادن
شاهد بودن
شهادت دادن، گواهی دادن، شاهد بودن
خصومت داشتن، خورده حساب داشتن با، غیظ کسی را داشتن
1- کمک دادن 2- (دستور کشتیرانی) تندتر کار کنید!، بجنبید!، یاالله!
به خاطر داشتن، در نظر گرفتن
بهکار گرفتن، بهکار بستن، استفاده کردن از، ارائه دادن
پر استقامت بودن، سختی را خوب تحمل کردن
be like a bear with a sore head
(انگلیس - عامیانه) بدخلقی کردن، زود خشم بودن
به ثمر رسیدن، به بار نشستن، ثمر دادن