مخفف این لغت در حالت عامیانه B4 است.
پیش از، قبل از، پیش، جلو، پیش روی، در حضور، قبل،پیش از، پیشتر، پیش آنکه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I knew it before.
از پیش میدانستم.
I had heard that song before.
آن آواز را قبلاً شنیده بودم.
Come at ten, not before.
ساعت ده بیا، نه زودتر.
He walked before and his children behind.
او در جلو و بچههایش در عقب حرکت میکردند.
He paused before the door.
جلو در مکث کرد.
A thought flashed before her mind.
فکری به خاطرش خطور کرد.
the matter before the committee
مطلب مورد بررسی کمیته
He came in before I expected.
زودتر از انتظار من وارد شد.
He left before noon.
پیش از ظهر رفت.
The hardest task was before them.
شاقترین کار در مقابلشان قرار داشت./ با شاقترین کار مواجه بودند.
Sign here before you go.
قبل از رفتن اینجا را امضا کن.
to choose death before dishonor
ترجیح مرگ به بیآبرویی و خفت
I'd die before I'd tell.
ترجیح میدهم بمیرم؛ ولی نگویم.
بیگدار به آب نزن، قبلاز عمل فکر کن، سنجیده عمل کن (گزنکرده، پاره نکن)
don't count your chickens before they hatch
جوجه(ها) را آخر پاییز میشمارند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «before» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/before