Before

bɪˈfɔːr bɪˈfɔː
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

مخفف این لغت در حالت عامیانه B4 است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

plural adverb conjunction preposition A1
پیش از، قبل از، پیش، جلو، پیش روی، در حضور، قبل،پیش از، پیشتر، پیش آنکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- I knew it before.
- از پیش می‌دانستم.
- I had heard that song before.
- آن آواز را قبلاً شنیده بودم.
- Come at ten, not before.
- ساعت ده بیا، نه زودتر.
- He walked before and his children behind.
- او در جلو و بچه‌هایش در عقب حرکت می‌کردند.
- He paused before the door.
- جلو در مکث کرد.
- A thought flashed before her mind.
- فکری به خاطرش خطور کرد.
- the matter before the committee
- مطلب مورد بررسی کمیته
- He came in before I expected.
- زودتر از انتظار من وارد شد.
- He left before noon.
- پیش از ظهر رفت.
- The hardest task was before them.
- شاق‌ترین کار در مقابلشان قرار داشت./ با شاق‌ترین کار مواجه بودند.
- Sign here before you go.
- قبل از رفتن اینجا را امضا کن.
- to choose death before dishonor
- ترجیح مرگ به بی‌آبرویی و خفت
- I'd die before I'd tell.
- ترجیح می‌دهم بمیرم؛ ولی نگویم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد before

  1. adverb earlier
    Synonyms: afore, aforetime, ahead, ante, antecedently, anteriorly, back, before present, ere, fore, former, formerly, forward, gone, gone by, heretofore, in advance, in days of yore, in front, in old days, in the past, past, precendently, previous, previously, since, sooner, up to now
    Antonyms: after, afterward, behind, later
  2. preposition earlier than
    Synonyms: ahead of, ante, antecedent to, anterior to, ere, in advance of, in front of, preceding, previous to, prior to, since
    Antonyms: after, afterward, behind, later

Idioms

ارجاع به لغت before

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «before» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/before

لغات نزدیک before

پیشنهاد بهبود معانی