فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ahead

əˈhed əˈhed

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1

پیش، جلو، درامتداد حرکت کسی، رو‌به‌جلو، سر‌به‌جلو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

In school he was two years ahead of me.

او در مدرسه دو سال از من جلو بود.

He was ahead of me in the line.

در صف جلوتر از من بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He moved ahead of me.

او از من جلو زد.

five years ahead

پنج سال دیگر

I paid ahead of time.

قبل از موعد پرداخت کردم.

Our team is ahead by two points.

تیم ما دو امتیاز جلو است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ahead

  1. adverb in front or advance of
    Synonyms:
    before forward on advancing leading preceding advanced earlier fore first along progressing forwards onward onwards antecedently precedently at the head in the lead previous at an advantage in the foreground to the fore beforehand foremost ante precedent
    Antonyms:
    behind

Phrasal verbs

get ahead

موفقیت یافتن، کامیاب شدن، پیشرفت کردن

get ahead of

پیشی گرفتن، جلو زدن، برتری یافتن، بهتر شدن

go on (ahead)

قبل از دیگران راه افتادن یا شروع کردن

Collocations

ahead of

پیش از، جلو، مقدم بر

ahead of time

قبل از وقت (موعد)

پیش از مدت معین، قبل از وقت

be ahead (of)

جلو بودن (از)، پیشرفته‌تر بودن (از)

ارجاع به لغت ahead

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ahead» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ahead

لغات نزدیک ahead

پیشنهاد بهبود معانی