آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Forward

ˈfɔːrwərd ˈfɔːwəd

گذشته‌ی ساده:

forwarded

شکل سوم:

forwarded

سوم‌شخص مفرد:

forwards

وجه وصفی حال:

forwarding

شکل جمع:

forwards

صفت تفضیلی:

more forward

صفت عالی:

most forward

معنی forward | جمله با forward

adjective

گستاخ، جسور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective

(هوش و عقل) پیشرفته، پیش رس، زودرس

adjective

مشتاق، خواستار، خواهان، حاضر و آماد

adjective

پررو، بی حیا، خودجاکن

adjective

(خرید و فروش) پیش خرید، سلف

adverb

به جلو، به‌ بعد

a forward motion

حرکت به جلو

verb - transitive

ارسال کردن

to move forward

به جلو حرکت کردن (پیش‌رفتن)

the forward part of the airplane

بخش جلو هواپیما

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an important step forward

گام مهمی به پیش

a special class for forward children

کلاس ویژه برای کودکان تیزهوش

He is always forward in helping others.

او همیشه مشتاق کمک به دیگران است.

His forwardness was offensive.

پررویی او زننده بود.

forward buying

پیش‌خرید کردن، سلف خریدن

to look forward

به آینده نظر افکندن

a forward-looking man

مردی آینده‌نگر

to bring forward an opinion

عقیده‌ای را ابراز کردن

His mother was helping forward his ambitions.

مادرش به پیش‌برد جاه‌طلبی‌های او کمک می‌کرد.

Please forward our letters to our new address.

لطفاً نامه‌های ما را به آدرس جدیدمان بفرستید.

We forwarded you the shipment two days ago.

دو روز پیش محموله را برایتان ارسال کردیم.

verb - transitive

(نامه و کالا و غیره) فرستادن، ارسال داشتن، رساندن

verb - transitive

جلوانداختن

noun

(فوتبال)بازی کن ردیف جلو، فوروارد

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد forward

  1. adjective advancing, early
    Antonyms:
    later backward past reversing
  1. adjective in front, first
    Antonyms:
  1. adjective brash, impertinent
    Antonyms:
  1. adverb toward the front in order, time
    Synonyms:
    before ahead on out forth fore along onward in advance to the fore into view ante previous vanward beforehand antecedently precedently into prominence alee
    Antonyms:

Collocations

forwarding address

نشانی جدید، نشانی

forwarding agent

کارگزار ترابری، عامل حمل‌ونقل کالا و غیره، مؤسسه‌ی کالارسانی

سوال‌های رایج forward

گذشته‌ی ساده forward چی میشه؟

گذشته‌ی ساده forward در زبان انگلیسی forwarded است.

شکل سوم forward چی میشه؟

شکل سوم forward در زبان انگلیسی forwarded است.

شکل جمع forward چی میشه؟

شکل جمع forward در زبان انگلیسی forwards است.

وجه وصفی حال forward چی میشه؟

وجه وصفی حال forward در زبان انگلیسی forwarding است.

سوم‌شخص مفرد forward چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد forward در زبان انگلیسی forwards است.

صفت تفضیلی forward چی میشه؟

صفت تفضیلی forward در زبان انگلیسی more forward است.

صفت عالی forward چی میشه؟

صفت عالی forward در زبان انگلیسی most forward است.

ارجاع به لغت forward

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forward» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forward

لغات نزدیک forward

پیشنهاد بهبود معانی