گذشتهی ساده:
forwardedشکل سوم:
forwardedسومشخص مفرد:
forwardsوجه وصفی حال:
forwardingشکل جمع:
forwardsصفت تفضیلی:
more forwardصفت عالی:
most forward(هوش و عقل) پیشرفته، پیش رس، زودرس
مشتاق، خواستار، خواهان، حاضر و آماد
پررو، بی حیا، خودجاکن
(خرید و فروش) پیش خرید، سلف
به جلو، به بعد
a forward motion
حرکت به جلو
ارسال کردن
to move forward
به جلو حرکت کردن (پیشرفتن)
the forward part of the airplane
بخش جلو هواپیما
an important step forward
گام مهمی به پیش
a special class for forward children
کلاس ویژه برای کودکان تیزهوش
He is always forward in helping others.
او همیشه مشتاق کمک به دیگران است.
His forwardness was offensive.
پررویی او زننده بود.
forward buying
پیشخرید کردن، سلف خریدن
to look forward
به آینده نظر افکندن
a forward-looking man
مردی آیندهنگر
to bring forward an opinion
عقیدهای را ابراز کردن
His mother was helping forward his ambitions.
مادرش به پیشبرد جاهطلبیهای او کمک میکرد.
Please forward our letters to our new address.
لطفاً نامههای ما را به آدرس جدیدمان بفرستید.
We forwarded you the shipment two days ago.
دو روز پیش محموله را برایتان ارسال کردیم.
(نامه و کالا و غیره) فرستادن، ارسال داشتن، رساندن
جلوانداختن
(فوتبال)بازی کن ردیف جلو، فوروارد
نشانی جدید، نشانی
کارگزار ترابری، عامل حملونقل کالا و غیره، مؤسسهی کالارسانی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «forward» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forward