آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Facial

ˈfeɪʃl ˈfeɪʃl

معنی facial | جمله با facial

noun adjective C2

مربوط به صورت (مثل عصب صورت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The twins had exactly the same facial features.

ترکیب صورت دوقلوها کاملاً یک‌جور بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد facial

  1. noun cranial nerve that supplies facial muscles
    Synonyms:
    face visage mien countenance physiognomy lineament facial-nerve nervus facialis seventh cranial nerve grimace deadpan poker-face façade maquillage facial treatment beauty treatment facial massage face-mask mud-pack oatmeal mask

ارجاع به لغت facial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «facial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/facial

لغات نزدیک facial

پیشنهاد بهبود معانی