گذشتهی ساده:
grimacedشکل سوم:
grimacedسومشخص مفرد:
grimacesوجه وصفی حال:
grimacingشکل جمع:
grimacesادا و اصول، شکلک، دهنکجی، نگاهریایی، تظاهر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Upon seeing the fat lady he grimaced.
به محض دیدن خانم چاق قیافهی خود را درهم کشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grimace» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grimace