صفت تفضیلی:
grimmerصفت عالی:
grimmestترسناک، شوم، عبوس، سخت، ظالم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the grim commands of Timur
فرمانهای بیرحمانهی تیمور
grim courage
شجاعت سرسختانه
We were ready to do grim battle for our freedom.
ما آماده بودیم در راه آزادی تا سر حد جان مبارزه کنیم.
a grim face
قیافهی درهم (آشفته)
grim purpose
ارادهی استوار
the grim task of burying the dead
کارشاق تدفین مردگان
the grim walls of the prison
دیوارهای غمافزای زندان
a grim tale
داستانی واهمهانگیز
I feel pretty grim
احساس میکنم که مریضم (حالم چندان خوب نیست)
Her paintings are really grim.
نقاشیهای او واقعاً گند است.
با عزم راسخ (علیرغم مشکلات)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grim» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grim