با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Grisly

ˈɡrɪzli ˈɡrɪzli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    grislier
  • صفت عالی:

    grisliest

معنی و نمونه‌جمله

  • noun adjective
    مهیب، وحشتناک
    • - a grisly tale of betrayal and murder
    • - داستان وحشتناکی از خیانت و قتل
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد grisly

  1. adjective horrifying
    Synonyms: abominable, appalling, awful, blood-stained, bloody, disgusting, dreadful, eerie, frightful, ghastly, grim, grody, gross, gruesome, hideous, horrible, horrid, lurid, macabre, sanguine, shocking, sick, sickening, terrible, terrifying, yucky
    Antonyms: nice, pleasing, pretty

ارجاع به لغت grisly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grisly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grisly

لغات نزدیک grisly

پیشنهاد بهبود معانی