امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grist

ɡrɪst ɡrɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
عمل آسیاب کردن، گندم آسیابی، جو آسیابی، آرد کردن جو خیسانده، سود، قسمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grist

  1. noun Seeds of domesticated grasses
    Synonyms: seed, meal, milling

Idioms

ارجاع به لغت grist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grist

لغات نزدیک grist

پیشنهاد بهبود معانی