آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Grist

ɡrɪst ɡrɪst

معنی grist

noun

عمل آسیاب کردن، گندم آسیابی، جو آسیابی، آرد کردن جو خیسانده، سود، قسمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد grist

  1. noun seeds of domesticated grasses
    Synonyms:

Idioms

grist to (or for) one's mill

چیز به‌دردخور، هرچیزی که کاربردش سودمند باشد

ارجاع به لغت grist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grist

لغات نزدیک grist

پیشنهاد بهبود معانی