شکل جمع:
mealsغذا، خوراکی، هنگام خوردن (صبحانه یا ناهار یا شام)، میان وعده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
The meal consisted of rice and kabob and salad.
غذا شامل چلو، کباب و سالاد بود.
I have to have a hot meal at night.
شبها حتماً باید خوراک گرم بخورم.
Finish your meal!
خوراکت را تمام کن!
He said a prayer before every evening meal.
او همیشه پیش از شام دعا میکرد.
بلغور (گندم یا جو یا ذرت و غیره)، کنجاله، هر چیز بلغور مانند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
cornmeal
بلغور ذرت
linseed meal
کنجالهی برزک
fish meal
آرد ماهی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «meal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/meal