گذشتهی ساده:
grubbedشکل سوم:
grubbedسومشخص مفرد:
grubsوجه وصفی حال:
grubbingشکل جمع:
grubsکرم حشره، نوزاد، بچه مگس، زحمتکش، (عامیانه) خوراک، خواربار، کوتوله، مزدور، نویسنده مزدور، زمین کندن، جستجو کردن، جان کندن، از ریشه کندن یا درآوردن، قلع کردن، (مجازاً) از کتاب استخراج کردن، خوردن، غذا دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Women grubbed potatoes while men put them in sacks.
زنها از زیرزمین سیبزمینی در میآورند و مردها آنها را در کیسه میریختند.
old men grubbing for a bare subsistence
پیرمردانی که برای یک نان بخور و نمیر جان میکندند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grub» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grub