آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Chow

tʃaʊ tʃaʊ

معنی chow | جمله با chow

noun

(عامیانه)غذا، خوراکی، سگ خپله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Let's have some chow now.

حالا بیا یه چیزی بخوریم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد chow

  1. noun something fit to be eaten
  1. noun Breed of medium-sized dogs with a thick coat and fluffy curled tails and distinctive blue-black tongues; believed to have originated in northern China
    Synonyms:
    chow-chow
  1. verb to take (food) into the body as nourishment

ارجاع به لغت chow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chow

لغات نزدیک chow

پیشنهاد بهبود معانی