امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pap

American: pæp pæp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
نوک پستان، ممه، هر چیزی شبیه نوک پستان، قله، خوراک نرم و رقیق (مثل فرنی)، خمیر نرم، تفاله گوشت یا سیب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Rice pap
- برنج آبپز شده (شبیه شیر برنج)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pap

  1. noun Something fit to be eaten
    Synonyms:
    aliment bread comestible diet edible esculent fare food foodstuff meat nourishment nurture nutriment nutrition pabulum provender provision sustenance victual chow eats grub
  1. noun That which sustains the mind or spirit
    Synonyms:
    aliment bread food nourishment nutriment pabulum sustenance
  1. noun A diet that does not require chewing; advised for those with intestinal disorders
    Synonyms:
    soft-diet spoon food
  1. noun Worthless or oversimplified ideas
    Synonyms:
    pablum
  1. noun The small projection of a mammary gland
    Synonyms:
    nipple mammilla mamilla teat tit

ارجاع به لغت pap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pap

لغات نزدیک pap

پیشنهاد بهبود معانی