با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Comestible

kəˈmestəbl̩ kəˈmestəbl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
خوردنی، خوراکی (در جمع)، قابل خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comestible

  1. adjective Fit to be eaten
    Synonyms: edible, eatable, esculent
  2. noun Something fit to be eaten
    Synonyms: edible, victual, esculent, eatable, food, pabulum, aliment, bread, diet, fare, foodstuff, meat, nourishment, nurture, nutriment, nutrition, pap, provender, provision, sustenance, chow, eats, grub, provisions, victuals

ارجاع به لغت comestible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comestible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/comestible

لغات نزدیک comestible

پیشنهاد بهبود معانی