فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nutrition

nuːˈtrɪʃn njuːˈtrɪʃn

شکل جمع:

nutritions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1

غذا، ماده‌ی غذایی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

plant nutrition

مواد غذایی برای رشد گیاه

This food contains all the nutrition your dog needs.

این خوراک حاوی کلیه‌ی مواد غذایی (پرودهای) موردنیاز سگ شما است.

noun uncountable

تغذیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Haydeh has studied nutrition.

هایده تغذیه خوانده است.

The field of nutrition focuses on studying the effects of different foods on our bodies.

رشتهd تغذیه روی مطالعهd تأثیرات غذاهای مختلف بر بدن ما تمرکز دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nutrition

  1. noun food
    Synonyms:
    sustenance nourishment diet subsistence victuals menu nutriment
    Antonyms:
    starvation deprivation

ارجاع به لغت nutrition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nutrition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nutrition

لغات نزدیک nutrition

پیشنهاد بهبود معانی