آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Subsistence

səbˈsɪstns səbˈsɪstns

معنی subsistence | جمله با subsistence

noun uncountable formal

معیشت حداقلی، زندگی بخورونمیر، گذران حداقلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

His patrimony was enough for a subsistence.

ارث پدری او برای گذرانش کافی بود.

The poor soil provided them with no more than a bare subsistence.

آن زمین کم‌حاصل به آن‌ها فقط زندگی بخور و نمیر ارائه می‌داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Their subsistence was threatened by war.

جنگ هستی آنان را تهدید کرد.

subsistence economy

اقتصاد در حداقل معیشت

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد subsistence

Collocations

subsistence crop

محصولی که فقط برای مصرف کشاورز کافی است

ارجاع به لغت subsistence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subsistence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subsistence

لغات نزدیک subsistence

پیشنهاد بهبود معانی