معیشت حداقلی، زندگی بخورونمیر، گذران حداقلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His patrimony was enough for a subsistence.
ارث پدری او برای گذرانش کافی بود.
The poor soil provided them with no more than a bare subsistence.
آن زمین کمحاصل به آنها فقط زندگی بخور و نمیر ارائه میداد.
Their subsistence was threatened by war.
جنگ هستی آنان را تهدید کرد.
subsistence economy
اقتصاد در حداقل معیشت
محصولی که فقط برای مصرف کشاورز کافی است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «subsistence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subsistence