امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Upkeep

ˈʌpkiːp ˈʌpkiːp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun C2
نگهداری، تعمیر، نگهداری کردن، هزینه نگهداری و تعمیر، مرمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the construction and upkeep of roads
- ساختن و نگه‌داری راه‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد upkeep

  1. noun maintenance
    Synonyms:
    budget conservation costs expenditure expenses keep outlay overhead preservation price repair running subsistence support sustenance sustentation
    Antonyms:
    neglect negligence

ارجاع به لغت upkeep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upkeep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upkeep

لغات نزدیک upkeep

پیشنهاد بهبود معانی